برگ زرینی بر افتخارات جناح سبز




از حفظ حجاب برای بیت المال تا برهنگی برای پذیرش



فریبا داوودی مهاجر
فریبا داوودی مهاجر عضو سیاست گذاری سازمانی غیر قانونی به نام تحکیم وحدت علامه است وی در سال 1380پس از آشنایی با علی افشاری رئیس دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی به طور جدی وارد برخی از جریانهای سیاسی می شود.

او درابتدا آنچنان خود را مقید به حجاب و مبانی اسلام نشان می دهد که مورد انتقاد دوستان خود قرار می گیرد.فریبا داوودی مهاجر و هم مسلکان وی پس از آنکه در انتخابات 1384 با اقبال مردمی مواجه نشدند با تغییر رویکرد سعی کردند چهره ای دیگر از خود نشان دهند, با هماکاری با جناح هایی که با کلید زدن پروژهایی با پوشش دموکراسی و حقوق بشر اهداف دوستان خارج نشین خود را دنبال می کردند.

علی افشاری پس از آنکه جلوی دوربین های تلویزیونی به خیانتها و گناهانش به ملت اعتراف کرد با دختر فریبا داوودی مهاجر ازدواج کرد و از ایران خارج شد.از جمله خیانت های علی افشاری در زمان حضور در ایران آنچنان که خود اعتراف می کند تقلیل بعد اسلامیت نظام جمهوری اسلامی ایران بود که در واقع هدف ,تبدیل شدن به یک حکومت غیر دینی است .
فریبا داوودی مهاجر ارتباطش را با علی افشاری که به عنصری ضد انقلاب در خارج تبدیل شده بود و حتی همکاری هایش را با سازمان های جاسوی و سنای امریکا کتمان نمی کرد ادامه داد و جریان امضا سازی و دروغ پراکنی را علیه نظام دنبال کرد.

در دوران اصلاحات حکم های فراوانی برای فریبا داوودی مهاجر به عنوان مشاور خورده شد و مشاوره های زیادی را به مدیران اصلاح طلب ارئه می کرد,وی هدف از گرفتن پست های مشاوره ای در دوران اصلاحات را این چنین بیان می کند:

تغییر قانون اساسی یک از اهداف من بوده و به همین دلیل وقتی که فعالیت می کردم به این تغییر قانون اساسی اهتمام داشتم.

وی در آن دوران به عنوان مشاور رئیس جمهور در مرکز مطالعات و تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری,مشاور وزیر علوم و مشاور وزیر ارشاد اسلامی مشغول به کار بوده است.

در لابلای اظهارات فریبا داوودی مهاجر در آن زمان اظهاراتی ضد مبانی اسلامی و دینی به چشم می خورد نظیر:

طرح هایی برای وارد کردن مفاهیم به روز غربی در احکام شریعت اسلامی در مرکز مطالعات و تحقیقات استراتژیک در دستور کار است.

برای توسعه دین باید از روشنفکران غربی بهره گرفت.

وی علت تغییر مداوم ظاهر خود را ترس از کنار زده شدن از برخی محافل سیاسی می داند.

وی پس از خروج از ایران با همکاری دوستان خارج نشین خود هدایت فتنه ای را دست گرفت که از ابتدا محکوم به شکست بود.

فریبا داوودی مهاجر پس از سالها بازی کردن نقش و تغییر چهره در گفتگو با صدای امریکا رسانه سازمان سیا اینگونه پرده از سکانسی از سناریوی غرب پسند خود بر می دارد



عکس هایی بدون شرح   >>>   از دیروز تا امروز

 














روايتي از نعلين پاره پاره

رئيس پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي در حالي که بغض خود را فرو ميخورد، ادامه داد: تا به حال چندين بار قصد کردهام با تلفن همراهم از کف پارهپاره و ترکترک نعلين آقا عکس بگيرم تا مظلوميت و سادهزيستي «سيد علي» را به ديگران هم نشان بدهم.

به گزارش فارس، رئيس پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي با بيان خاطرهاي از ديدار با مقام معظم رهبري گفت: دلم ميخواهد از نعلين پاره پاره و ترک خورده مقام معظم رهبري عکس بگيرم تا مظلوميت و سادهزيستي «سيد علي» را به ديگران نشان دهم.

حجةالاسلام علياکبر رشاد، سرپرست حوزه علميه امام رضا (ع) تهران و مدارس تابعه، در مراسم اختتاميه «جشنواره علامه شعراني» با بيان اينکه روند پيشرفت و ساماندهي حوزههاي علميه به خوبي پيش ميرود، گفت: الحمدلله آنچه که روزي آرزو بود؛ اکنون در حال تحقق است.

وي با تأکيد بر سادهزيستي طلاب و دنبالهروي از سيره مقام معظم رهبري در اين زمينه گفت: متأسفانه برخي معاندان و جاهلان به تخريب چهره مظلوم مقام معظم رهبري ميپردازند و منکر سادهزيستي و سيره عملي زندگي ايشان هستند.

رئيس پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي در حالي که بغض خود را فرو ميخورد، ادامه داد: تا به حال چندين بار قصد کردهام با تلفن همراهم از کف پارهپاره و ترکترک نعلين آقا عکس بگيرم تا مظلوميت و سادهزيستي «سيد علي» را به ديگران هم نشان بدهم.

حجةالاسلام رشاد در پايان سخنان خود بر تقوا و پرهيزکاري طلاب در کنار رشد علمي و پژوهشي آنها تأکيد کرد.


حکمت روزگار

 

اسمش فلمينگ بود . کشاورز اسکاتلندي فقيري بود. يک روز که براي تهيه معيشت خانواده بيرون رفت، صداي فرياد کمکي شنيد که از باتلاق نزديک خانه مي آمد. وسايلشو انداخت و به سمت باتلاق دويد.اونجا ، پسر وحشتزده اي رو ديد که تا کمر تو لجن سياه فرو رفته بود و داد ميزد و کمک مي خواست. فلمينگ کشاورز ، پسربچه رو از مرگ تدريجي و وحشتناک نجات داد.
روز بعد، يک کالسکه تجملاتي در محوطه کوچک کشاورز ايستاد.نجيب زاده اي با لباسهاي فاخر از کالسکه بيرون آمد و گفت پدر پسري هست که فلمينگ نجاتش داد.
نجيب زاده گفت: ميخواهم ازتوتشکر کنم، شما زندگي پسرم را نجات داديد.
کشاورز اسکاتلندي گفت: براي کاري که انجام دادم چيزي نمي خوام و پيشنهادش رو رد کرد.
در همون لحظه، پسر کشاورز از در کلبه رعيتي بيرون اومد. نجيب زاده پرسيد: اين پسر شماست؟ کشاورز با غرور جواب داد بله.” من پيشنهادي دارم.اجازه بدين پسرتون رو با خودم ببرم و تحصيلات خوب يادش بدم.اگر پسربچه ،مثل پدرش باشه، درآينده مردي ميشه که ميتونين بهش افتخار کنين” و کشاورز قبول کرد.
بعدها، پسر فلمينگ کشاورز، از مدرسه پزشکي سنت ماري لندن فارغ التحصيل شد و در سراسر جهان به الکساندر فلمينگ کاشف پني سيلين معروف شد.
سالها بعد ، پسر مرد نجيب زاده دچار بيماري ذات الريه شد. چه چيزي نجاتش داد؟ پني سيلين. اسم پسر نجيب زاده چه بود؟

وينستون چرچيل